هوس قمار دیگر

امروز بعد از مدتها احساس ریکاوری شدن بهم دست داد . بعد از اون ضربه سهمگین چهل سالگی که همه دنیا رو در نظرم تیره و تار کرد این دومین حمله سهمگین هجوم افکار منفی توی زندگیم بود . البته با چاشنی فشار خون و ضخیم شدن دریچه قلب . خب دیگه شوخی در کار نیست . پای جون در میانه . مخصوصا اینکه پریسا چند شب پیش خواب مرگ من رو دیده بود که برای خودم هم دلهره آور بود .

هیچ وقت پرهیز غذایی رو این طوری جدی نگرفته بودم . خب من همیشه جون عزیز بودم اما همیشه بسیار سهل انگار .

توی چند ماه گذشته شبی نبوده که مالیخولی های شبانه سراغم نیومده باشه. ضمن اینکه بی اهمیت ترین اتفاقات کاملا روانم رو بهم می ریخت چه برسه به با اهمیت ترین اتفاقها . نداشتن فرزند و نداشتن حرفه و کار حسابی دغدغه همیشگی من بوده اما توی این یک سالی که داشتم با بهروز کار می کردم احساس می کردم بعد از مدتها توفیقی نصیبم شده اما با شکست مواجه شدن این کار ِ بهم ریختن وضعیت اقتصادی کشور و بدقولی های بهروز باعث دلسرد شدنم شد و هجوم افکار دوباره شروع شد .

وقتی افکارم بهم میریخت فشار خون هم به تناسب اون بالا می رفت و این وضعیت سقوط روانی ام رو بیشتر می کرد . گاهی رسما احساس جنون بهم دست میداد . حوصله جواب دادن هیچ تلفنی مخصوصا از کار سابق رو نداشتم و برای فرار از افکار به بازی های کامپیوتری پناه آورده بودم هرچند دربلند مدت اون هم اصلا پاسخگو نیست . 

از دست دادن ساغر که به نظر برای همیشه می اومد هم به آشفتگی ذهنی ام کمک بیشتری کرد . فکر می کردم با این دو تا ساغری که توی زندگی ام اومدن صاحب دو تا دختر شدم ام چه خیالی خامی !! هرگز روی زمین دیگران سرمایه گذاری نکن ! بادآورده رو باد هم می بره ...

اما امروز روز دیگه ای بود . مرتب خوردن قرصهای فشار خونم و ورزش و تغذیه مناسب باعث شد فشار خونم تا حد زیادی کنترل بشه و انگار این قضیه عقل سالم در بدن سالم واقعا ضرب المثل به جاییه . چون امروز بعد از مدتها یکی از تلفنهای کاری رو جواب دادم و با مسلط شدن به اعصابم تونستم طرف رو هم سر جاش بشونم و بعدش هم اصلا هجوم افکار نداشتم . خب این خودش قدم بزرگی بود .

از روحیه ای که دارم خیلی خوشحالم .. دچار یک بحران بزرگ روحی تا مرز خودکشی میشم اما در کوتاه یا میان مدت خودم رو ریکاوری می کنم و خودم رو برای جنگ بزرگ زندگی دوباره آماده می کنم . نه بیدی نیستم که با این بادها بلرزم . تا وقتی زنده ام محکوم به زندگی هستم !