دنیاهای موازی و خیالی ?

  دنیاهای موازی یکی از سوژه های جذاب برای فیلمهای علمی تخیلی است که معمولا خیلی هم جدی گرفته نمی شود چون همه ما اینجوری فکر می کنیم که این جور موضوع ها خیلی به زندگی روزمره ما مربوط نمی شد . اما به نظر من هر انسانی بی نهایت دنیای موازی و خیالی توی ذهنش دارد که نه تنها در زندگی خودش بلکه در زندگی دیگران هم بسیار تاثیر گذار است .

 

دنیاهای موازی و ذهنی چه بخواهیم و چه نخواهیم گوشه ای از ذهن همه مان رو درگیر کرده است . اگر با فلان دختر ازدواج کرده بودم سرنوشتم چه جوری رقم می خورد ؟ اگه اون زمین رو نفروخته بودم الان وضع زندگیم چه جوری بود ؟ اگه فلان رشته تحصیلی رو انتخاب کرده بودم الان چقدر موفق بودم ؟ این فکرها تو کثر ثانیه میاد سراغمون . بعد خودمون بال و پرش میدیم . داستان را با یک پارتنر دیگر که ممکنه شخص خاصی هم باشه در ذهنمون ادامه می دیم . با او فرزندانی به دنیا می آوریم و پیر می شویم . جنسیت فرزندان رو هم انتخاب می کنیم . جای فرزندان رو عوض می کنیم و دست آخر حتی ممکن است به پارتنر ذهنیمون خیانت کنیم . بعضی وقتها چنان غرق این رویا می شویم که تصویر آن برایمان بسیار واقعی تر از خیال به نظر می رسد چون مرزهای بی نهایت خیال هیچ محدودیتی ندارند .

 

اگر فکر می کنید این دنیاهای خیالی در زندگی روزمره مون بی تاثیر هستند سخت در اشتباهید . ما هر راهی که توی زندگیمون می رویم رو صد بار توی ذهنمون تصویر سازی می کنیم و حتی راه های رفته شده را صدها بار دیگر بازسازی می کنیم . مسیر زندگی روزمره مون برآیند همین تصویرسازی های ذهنی است . خیلی از ما شبیه رویاهای کودکی مان شده ایم و خیلی دیگر شبیه کابوسهایمان .

 

برای کسانی که خلاقیت بیشتری دارند این دنیاهای ذهنی تبدیل می شود به شعر . رمان ، داستان ، فیلمنامه ، نمایشنامه یا حتی یک قطعه موسیقی یا یک تابلوی نقاشی که خود این آثار بر زندگی هزارها و میلیونها آدم دیگه بدون محدودیت مرزی یا زمانی تاثیر می گذاره .

 

هنگامی که داستایوفسکی شخصیتهای کتاب برادران کارامازف را به نگارش در می آورد این انسانهای خیالی واقعی می شوند و در ذهن تک تک ما انسانها نقش می بندند.

 میتیا ، ایوان و آلیوشا تبدیل به انسانهایی ابدی می شوند که شاید واقعیت نداشته باشند اما وجود دارند و صدها سال دیگر هم وجود خواهند داشت و در قالب کتابهای کاغذی و صوتی ، فیلم و نمایشنامه به شکل های مختلف خودنمایی می کنند . این دنیای موازی است که داستایوفسکی آفریده و بارها در ذهن او تکرار شده تا به کاغذ آمده است .

 

 وقتی شخصیتی مثل حمید هامون به صورت خیالی در ذهن آدمی مثل مهرجویی می نشیند و تبدیل به یک فیلم می شود ، این فیلم بر ناخودآگاه هزارها جوان ایرانی که ذهنی آشفته اما جویای حقیقت دارند مثل غباری نامرئی می نشیند .

 

وقتی کاپولو فیلم پدرخوانده را می سازد لاجرم پدرخوانده های جدید گفتار و کردارشان را با دون کورلئونه تطبیق می دهند یا ناخواسته تبدیل به او می شوند .

 

وقتی بازیهای کال آف دیوتی یا کامندرز ساخته می شود ، بسیاری از جنگهای خاورمیانه مثل جنگهای سوریه شبیه این بازی ها می شود .

 

پس دنیاهای ذهنی و موازی واقعی تر از اون چیزی هستند که ما فکر می کنیم .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد